مصاحبه مدیر و موسس کلاسه با رسانه دیجیاتو

چهارشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۷ تعداد بازدید 906

همه ما با تعداد بیشماری از استارت آپ ها در یکی دو سال اخیر آشنا شدیم و می‌توان گفت اگر چند دسته اصلی بسازیم، تعداد دسته‌بندی‌های حیطه فعالیت این استارتاپ‌ها به بیش از بیست گروه نمی‌رسد. یعنی در هر دسته شغلی مشابه بیش از صدها استارتاپ هم شکل داریم که بیشتر آنها وجه تمایز خاصی نسبت به یکدیگر ندارند. بیشتر این استارت آپ ها از زمانی که وارد بازار شدند عمرشان به چند ماه هم نمی رسد و فقط می توانند هزینه های اجاره، مبلمان، کامپیوتر را برای مدت کوتاهی تحمل نمایند و سپس بدون هیچ نتیجه ای از دور خارج شوند.

بیشتر استارت آپ‌ ها همچون یک اژدهای چند سر، میل زیادی به جذب سرمایه دارند. سرمایه هایی که با هدفهای مشخص اما بی نتیجه و بدون بازخوردهای پایدار از بین می روند و نتیجه آنها را نمی‌بینیم. حالا چرا من یک ضد استارتاپ هستم؟ چون استارت آپ‌ ها، حداقل در ایران، روحیه کار تیمی را از بین برده است. این حرف شاید با باور عموم چندان همسو نباشد ولی بگذارید در این یادداشت کوتاه بگویم که چرا به این باور رسیده‌ام.

داستان را از اینجا شروع می کنم که قبل از پیدایش حباب استارتاپ‌ها و یا به بیانی دیگر، جو استارت آپ‌زدگی چند فرد قوی و تاثیر گذار و با پشتکار بالا، اقدام به تشکیل تیم یا شرکت و یا هر عنوان دیگری می زدند و این تیم ها خروجی قابل قبولی داشتند. مراحل آنطور که باید پیش می‌رفت و کمتر با عنوان شکست روبرو بودیم. در ابعاد جهانی، شرکت اپل یا مایکروسافت را در نظر بگیرید که چند نفر نخبه قوی با پشتکار بالا جمع شده اند تا محصولی در این حد، با کیفیت ارائه دهند. این سوال در ذهن شما ایجاد نشده است که آیا هر کدام از کارمندان نابغه این سازمان نمی‌توانند اقدام به تاسیس یک استارتاپ نمایند؟ پس چرا این کار را نمی‌کنند؟

به نظرم استارت آپ‌ های کنونی ایران، باعث شده‌اند که ماندگاری افراد تاثیر گذار کنار هم بسیار کم شود و مجموعه های بزرگ با وجود پتانسیل آدم‌های قوی روز به روز کم و کمتر شود؛ به طوری‌ که هر کدام از افراد تاثیرگذار اقدام به تاسیس یک استارتاپ با پتانسیل پایین کرده‌اند و در یک مجموعه قرار ندارند تا شرکتی عظیم را به وجود بیاورند.

اگر استارت آپ ها هم راستا شوند و شروع یک طرح قوی کلید زده شود، با وجود مسئولین هر کدام از آنها دچار یک هم افزایی بسیار بالا خواهند شد که می تواند بخش عمده ای از بازار را در بر گیرد و بدلیل هم افزایی بالا، می تواند از پتانسیل و تخصص نیروهای مجرب تر استفاده نماید. اما این اتفاق رخ نمی‌دهد، چرا که استارت آپ‌های کنونی دچار یک حباب بزرگ شده‌اند که خروج از آن سال‌ها طول می‌کشد. در حال حاضر بیشتر آنها بدون نتیجه و بازخورد مثبت از دور رقابت حذف می‌شوند.

در حقیقت نیروی کاری فوق العاده با این وضعیت صرف فعالیت های کوچک شده است آن هم به جای آنکه نیروها جمع شوند و از هم برای پیشبرد کارها فوق العاده و تاثیر گذار استفاده نمایند. از نظر من یک کار می تواند منافع ده ها نفر سرمایه گذار را پوشش دهد، ولی بر عکس ده‌ها کار داشتن نمی تواند حتی منافع یک نفر را پوشش دهد.

البته در میان بازار کنونی کسب‌وکارهای نوپا می توان استارت آپ‌ هایی را مثال زد که خیلی متفاوت و قوی و با برنامه پیش می روند، چون نیروهای تاثیر گذاری برای هدفی بزرگی دور هم جمع شده‌اند اما در واقع باید آنها را استثناهایی نامید که قابل قیاس با رشد غیرمنطقی استارت آپ‌های کنونی نیستند و در حقیقت اسم‌شان را یک مجموعه گذاشت تا استارت آپ.